• راه‌حل‌ها
    • جراحی
    • غیرجراحی
  • تبادل نظر
  • تصاویر قبل و بعد
  • متخصصان زیبایی

    header.nav_items.

ماه بانو20 اردیبهشت 1403

تجربه من ازعمل لیزیک چشم قبل از انجام عمل بینی

من میخواستم بینیمو عمل بکنم ولی خب بخاطر این عینکی که رو چشم بود مردد بودم. بعد تحقیق میکردم که چشممو لیزیک بکنم که دیگه عینک نزارمو بینیمو هم عمل بکنم . چون شنیده بودم که بعد عملم بینی بخوای عینکو روی چشم بزاری و گچ روبینی هست واسه همین سخته. اینو پرس و جو کردم بعد پرسیدم که اگر من اول عمل بینی رو انجام بدم بعد برم چشممو لایزیک کنم ممکنه که موقع انجام این کار روی چشمم،بینی اسیب ببینه یا بالاخره ضربه بخوره با توجه به اینکه خب رو چشم کار میکنن بعد از اونورم بعدش قطره زدن داره و اینا بعد یه عینک دودی هم که باید رو چشم باشه که خودشم سنگینه . طبق تحقیقاتی که کردم اینجوری بهم گفتن که بهتره اول عمل لایزیکو انجام بدم دوره نقاحتش بگذره یکی دوماه بعدشم برم عمل بینی انجام بدم. حسنش اینه که دیگه عینکم رو بینیم نمیزنم این خیلی بهتره .طبق تحقیقی که کردم این شکلی جلو بردم . البته اینه که اگر کسی بخواد اول بینیشو عمل کنه بعد لایزیک کنه خب بذاره حداقل از عمل بینی شش ماه بگذره بعد لایزیک کنه. اینو بهم گفتن که من رفتم و عمل لایزیک چشممو انجام دادم که خب اینجا تجربه ی تجربه خودم رو از این عمل به صورت روز به روز که چه اتفاقاتی افتاد به اشتراک میذارم

نظر خود را بنویسید...

روز عمل لایزیک (قسمت اول ) :

به من گفته بودن که ساعت 8 صبح بیمارستان باشم برای انجام این کار. قبلش تحقیق کردم دکتر نادری رو به من معرفی کرده بودن من قبلش دکترم ندیده بودم همون 8 صبح اون روزش گفتن بیا بیمارستان همونجا هم معاینات انجام میشه اگر برات مناسب نباشه اون عمل لایزیک همونجا جلوشو میگیرن و میگن اصلا برو خونه . نمره چشم من هرکدوم یک وهفتادو‍پنج صدم بود و نزدیک بین یعنی من دور رو خوب نمیدیدم و نزدیک رو بدون عینک راحت میدیدم .سنمم 35 سال هست. خب اون روز وارد بیمارستان شدم و بعد از اون پرداخت و پذیرش و اینا رفتیم چیزی تحت عنوان اسکن چشم بود که چونمو گذاشتم و پیشینمو تکیه دادم به یه دستگاهی چندین مدل اون دستیارهای دکتر و تکنیسین و اینا از چشمم عکس گرفتن بعد چهار پنج برگ پیرینت شد و برگه ها رو داخل یه پوشه گذاشتن دوباره یه دونه دیگه نوبت داشتم ولی خاطرم نیست دقیقا ابتیمتری یا یه همچین چیزی شاید بود که دوباره رفتم اونجا هم دوباره یه تعداد عکس گرفتن و نمره چشممو دراوردن و با اون تابلویی که از راه دور چپ و راست نشون میدادیم. دوباره اونارو بهم نشون دادن رنگ قرمز بهتر میبینم یا سبزو بهتر میبینم .نمره چشممو درستشو دراوردن و عینکی که داشتم ازم گرفتن و با دستگاه قطرشو سایزو اندازشو نمرشو درآوردن. بعد اون عینکو وارد کردن و من مثل اینکه 25صدم نسبت به عینکم نمره چشمم بالاتر بود که از من پرسید به چه شکله و از کی اینجوری شدی یعنی نمره چشمت تکون خورده یا نخورده؟ گفتم والا دو سه سال همین هر بار عینک میگیرم این 25صدمو میگن که نمیخواد وارد کنی یعنی عینک یک نیم میگرفتم. دیگه پرونده من حدودا 10برگ شد ودستم بود دیگه منتظر شدم شد ساعت 10و نیم که خود دکتر اومد و صدا زد رفتم پرونده رو بهش دادم .بررسی کرد و ازم سوال پرسید همون دوباره چند وقت از این نمره چشم میگذره که ببینه تکون خورده یا نه که گفتم اقای دکتر دو سه سال بیشتره و من حداقل دو سال هست که عینکو گرفتم بعد یه سری یادداشتها که پرسید کارت با چیه و گفتم با کامپیوترو اینا که بازاگه ملاحظه ای هست یا نه که خب گفت تایم زیادی نباید بشینی پای سیستمو این داستان ها. به هرحال گفت مشکلی نداری میتونی عمل بکنی هم به لحاظ سن و سال که دیگه نمره چشمت بالاتر نمیره و ایست کرده هم اینکه مشکل دوربینی رو دارم فقط و چشمم آستیگمات نیستم. اینو یادداشت کرده گفتش که اینجا منتظر بمون.

خب بعد اینکه دکتر پرونده رو بهم داد دیگه و من کار پرداختو اینارم به اون خانم منشی انجام دادم تکمیل شد منتظر نشستم ما رو صدا زدن و وارد یک اتاق شدیم که گفتن کفش هاتونو دربیارید و یه دمپایی های معمولی بود که حالا فکر کنم به خاطر استریل بودن باید استفاده میکردیم، وارد شدیم و یه لباس به ما دادن ،یه روپوش از اینایی که مثه لباس اتاق عمله دست کرد که از پشت بسته میشه. لباسها رو تنمون کردیم کلاه هم بهمون دادن که قشنگ موها پوشیده بشه بعد یه پکی هم به ما دادن که توش یه برگه ی دستور العمل بود حالا اینو جلوتر میگم که توصیه هارو نوشته بود بعد داخلش یه دونه بیسکویت بود و یه دونه ابمیوه بود به علاوه ی سه تا قطره چشم بود ، یه دونه هم نسخه نوشته شده بود که همراه بره بگیره. نکته که خیلی مهمه یعنی خیلی بهتره تا حتما همراه باشه چون اونایی که تنها میان واقعا اذیت میشن . همراه رفت اون نسخه هم گرفت یه بسته ژلوفنم داخلش بود از داروخونه خرید . یعنی این دیگه ژلوفن تو پک نبود .ژلوفن خرید و اشک مصنوعی. اینارم که گرفت گذاشتیم تو پک بعد دستیار دکتر اومد شروع کرد به توضیح دادن که خب چه اتفاقی قراره بیفته و درمورد نحوه استفاده از قطره ها گفتش، در مورد اینکه پانسمان رو چشم هستش همه اینارو یه سری توضیحات داد که اونو توی باکس دیگه میذارم ی تقریبا یهست دقیقه توضیح داد بعد خود دکتر هم 10دقیقه ای حرف زد و تقریبا نیم ساعت اموزشش طول کشید که من این رو در قالب یه باکس جدا توصیه هایی که کرده رو میگم . بعد تقریبا تو اتاق سه چهار تا خانم بود و سه تا هم آقا که کلا هفت نفر تو اتاق بودیم که به ترتیب هرکدومون بریم داخل اتاق عمل. اونجا نشستیم دستیار دکتر اومد و چشم مار رو با پنبه بتادین زد واها راستی اولش قطره ریخت اگه اشتباه نکنم. اره یه قطره ریخت رفت و بعد اومدش دور تا دور چشمامون، زیر چشم، بالای ابرو و اینا بتادین زد و چشمامون بسته بود بعد به ترتیب صدا زد که بریم وارد اتاق عمل شیم. یعنی این اتاقی که ما نشسته بود در واقع اتاق پشتی اتاق عمل بود و وارد اتاق عمل شدیم

روز عمل لیزیک (قسمت دوم) :

دو نفر رفتن و فکر کنم من نفر سوم بودم که وارد اتاق عمل شدم گفت چشمت رو باز کردن با بتادین ولی گفتن دست به هیچ عنوان نباید بزنی. یه تختی بود اونجا که بهم گفتن که بیا رو تخت بشین از عقب بعد دراز بکش و سر بخور بیا که سرت نخوره به این. دیگه من چشمامو بستم سر خوردم اومدم زیر و سرم تویه محفظه دیگه تقریبا جاگیر شد . بالا یه نور سبز رنگی بود مثه یه دونه لامپ از این ال دیا که سبزرنگ بود و گفتن اونو نگاه کن بعد چشم چپمو بستن و چشم راست باز بود و اون یه نوره سبز بود دور تا دورشم لامپای خیلی روشن و بزرگی بود که اصن هنوز هیچ کاری نکرده بودن چشم با اون حجم از نور داشت اذیت میشد و فقط حس میکنم با یه چیزی هم چشم من نگه داشتن ، با یه دستگاهی که بسته نشه و اونجا شروع کردن و دیگه مایع های مختلفی اومد تو چشم من و شستشو دادنو دیگه اینارو من نمیدونم چی بودن. شستشو دادن. این مایع رو ریختن دوباره مایع بعدی رو ریختن هی رفت رفت و خیلی سخت میگذشت و من دو طرف تخت محکم گرفته بودم شونه هام بالا بود که دستیار دکتر گفتش شونه هاتو شل کن، اروم خودتو شل کن و انقدر محکم نگیر بعد مدام میگفتش که همکاری بکن و نور سبز رنگ رو فقط ببین و یکی دوبار هم مردمکم چپ و راست میرفت هی بهم اشاره میکرد نور سبزرنگ. بعد یه دستگاهی رو آوردن که حالا دیگه فکر کنم اون لیزر بود یه صدایی مثل فرز دراومد و یه بوی کزی دراومد که فکر کنم اونجا دیگه لیزر بود که داشت اون قسمت رویه ی چیزی که روی چشم بسته شده بود اون کدریو فکر کنم داشت میخراشید، روی قرنیه رو و بوی کز اومد و خب اونجا هم منظم هی بهم میگفتش که نور سبزرنگو ببین و خود دکترم گفته بود که ما داریم به مردمک چشمت شلیک میکنیم و جا خالی نباید بدید . این کار برای چشم راست انجام شد تقریبا فک کنم چهار پنج دقیقه اینا طول کشید و خیلی سخت می گذشت واقعا شرایط سختی بود به سختی گذشتم ازش و چشم راست رو این طرف بستن چشم چپو باز کردن و دقیقا ماجرای همین چشم راست برای چشم چپم انجام دادن دوباره اون مایع ها و دوباره شلیک کردن و بوی کز و اینا همه اینارو داشتم و باز دوباره عضلاتمو سفت کرده بودم که تذکر بهم دادن شل کردمو بعد فکر کنم 4-5 دقیقه هم اونجا طول کشید مجموعا 10-12 دقیقه طول کشید این پروسه. بعد که انجام شد بلافاصله گفتن که سر بخور برو جلو یعنی همون که تا تموم شد گفتن سر بخور برو جلو. من میخواستم پاشم گفت نه نه پا نشو سرت میخوره. سر خوردم بعد چشمام بسته بود بعد دکتر میگفتش که بگو ساعت چنده من هنوز چشممو وا نکرده بودم بعد دکتر گفت میگم که نگاه کن بگو ساعت چنده چشمام اونجا وا کردم و ساعت رو دیدم که یازده و دو سه دقیقه بود بهش گفتم دکتریازده و دوسه دقیقه است و گفت مبارک باشه میتونی بری یعنی کل پروسه ده دقیقه طول کشید و هیچی دیگه اونم تنهایی رفتم و در رو وا کردم و بیرون در نشستم و حالا یه حسنی که اونجا داشت در زمانی که داشتن این کارارو انجام میدادن خود دکتر و دو تا دستیاراش حرف میزدن ، حالا نمیدونم شستشو میشه حالا نمیدونم مایع فلانو میریزیم اون یکی یه چند تا شماره میخوند و همینا به ادم یه قوت قلبی میداد وقتی بالا سرت حرف میزدن که منم از در میرفتم بیرون بهشون فیتبک دادم گفتم که خیلی ممنون که مثلا بالا سرم از رویه بهم میگفتین حس خوبی گرفتم تا اینکه سکوت میبود تو اتاق . دیگه در خودم وا کردم و برگشتم به همون ناحیه درواقع ی دوری زدم و اونجایی که کفشارو عوض میکردیم نشستم اینجا

روز عمل لیزیک (قسمت سوم) :

منشی بهم گفت مبارک باشه و بهم گفتش که سرگیجه نداری گفتم چرا ، این ابمیوه رو وا کردن ابمیوه رو خوردم و یه ده دقیقه ای نشستم همونجا و همون حالت یه مقداری استیبل شدم و یه عینک دودی ضخیم گفته بودم بگیر و بعد عینک دودی رو زدمو از جام بلند شدم . خب عینک دودی رو زدم ، چشمم به صورت گالن گالن داشت اشک ازش میومد. پر آب شده بود و هیچی رو نمیدیدم دیگه جلو هیچیو نمیدیدم . با همراهم دستمو گرفتن و دونفری رفتیم اسنپ گرفته بودیم و یادمه که روز نسبتا گرمی بود ولی خب من احساس سرما میکردم و بدنم ضعیف شده بود بعد دیگه اونجا کاپشن پوشیدم و خودمو پوشوندم با اینکه هوا گرم بود. دیگه با اسنپ اومدیم و رسیدیم منزل و دیگه من اومدم دراز کشیدم دیگه از اینجا به بعدم دیگه میریم بحث دوره ی نقاحتش که میخوام بگم اینجا فکر کنم شد ساعت حدودای یک - یک و نیم عصر. دیگه من رسیدم منزل دراز کشیدم و چشمم پر اب و حالتی که داشتم انگار شن و ماسه تو چشمم بود شیشه خورده و شن و ماسه تو چشم بود .سنگین ، درد ، سوزش ، خارش و پر از اشک این از وضعیت بود که خب حالا پانسمان رو چشم بود یعنی لنز گذاشته بودم روی چشم. یکم دراز کشیدم و این قطره هاییم که بهم داده بودم باید چهار ساعت وشش ساعت استفاده میشد که خب بچه ریختن و من روز اول اصن هیچ چیزی تا پایان شب تقریبا هیچی نمیدیدم در حد اینکه یه لحظه پلکمو وا میکردم یه چیزی مثل بارون انگاری یه چیزی مثل اب و یه چیزی اونورفقط میدیدم یعنی مثلا من چیزی که از روبرو میدیدم با اب میدیدم یعنی انگار تو استخرم مثلا . انقدر این قطره هارو منظم زدم به من گفته بودن که فردا ساعت 10 بیا که دستیار دکتر وضعیتو بررسی کنه یادمه که تو اون اتاقه انتظار که بودیم همونجوری که دمپایی ها رو عوض کردیم همه از تهران بودن یکی از زنجان اومده بود میخواست شب برگرده به دستیار میگفت گفت من از زنجانم و باید برگردم گفت نه نمیتونی باید بمونی بعد اصرار انکار گفت ن باید بمونی چون ممکنه عفونت کنه و مشکلی چیزی باشه که حتما باید روز بعدش روز حساسیه باید حتما حتما چک بشی بعد که خوب این بنده خدا پسره هم شروع کرد به زنگ زدن اینور اونور که سوئیت پیدا کنه که شبا بمونه یعنی مثل اینکه اون بازدید فرداش بازدید خیلی مهمی بوده

دکتر هر ۶ ساعت هم گفت تا سه ماه قطره اشکی مصنوعی بریزم.

لینک‌های مرتبط